میترسم...
می ترسم از اینکه…
یه روزی ،یه جایی، من و تو…
خیلی دور از هم.!
شب و روز در آغوش یک غریبه
بی قرار هم باشیم ...
و بعد از هر بار هم آغوشی به یاد
آغوش هم بیصدا گریه کنیم
می ترسم از اینکه…
یه روزی ،یه جایی، من و تو…
خیلی دور از هم.!
شب و روز در آغوش یک غریبه
بی قرار هم باشیم ...
و بعد از هر بار هم آغوشی به یاد
آغوش هم بیصدا گریه کنیم
هر که فرهاد شود در ره عشق
همه کس در نظرش شیرین است
تهمت کفر به عاشق نزنید
عاشقی پاکترین آیین است
بعضی وقتا دلم واسه مامانم میسوزه وقتی میام تو اتاقم و غرق دنیای مجازی میشم و اون تنها نشسته تلویزیون میبینه
این روزها دوره، دوره ی گرگهاست
مهربان که باشی!!!
می پندارند دشمنی....
گرگ که باشی....
خیالشان راحت می شود که از خودشانی!
ماتاوان گرگ نبودنمان را می دهیم
دلم را به روی عالم و آدم بسته ام...
دلبستگی مگر همین نیست؟!!
دم از بازی حکم میزنی!
دم از حکم دل میزنی!
پس به زبان"قمار"برایت می گویم!
C را به کسی باختم که تک "دل"را با "خشت"برید!
باخت زیبایی بود!
یاد گرفتم به دل "دل"نبندم!
یاد گرفتم از روی "دل"حکم نبندم!
دل را باید بر زد جاش سنگ ریخت که با"خشت" تک بری نکنند!
اعتراف تلخیست:
من به جای خالی اش بیشتر از خودش عادت کرده ام!!!!
::