کم آورده ام...
رد پاهایم را پاک می کنم
به کسی نگویید
من روزی در این دنیا بودم.
خدایا
می شود استعـــــفا دهم؟!
کم آورده ام ...
رد پاهایم را پاک می کنم
به کسی نگویید
من روزی در این دنیا بودم.
خدایا
می شود استعـــــفا دهم؟!
کم آورده ام ...
پشت میز قمار دلهره ی عجیبی داشتم
برگی حکم داشتم
ودیگر هرچه بود ضعیف و پایین
بازی شروع شد
حاکم او بود و من محکوم
همه برگ ها رفتند و سه برگی بیش نماند
برگی از جنس وفا رو کرد و من بالاتر آمدم
بازی در دست من افتاد
عشق آمدم با حکم دلبری برید
و حکم آمد از جنس چشم سیاهش
زندگی حکم پایین من بود و
باختم...
::